نظرات شخصی هادی بیات

سیاسیُ اجتماعیُ فرهنگی و ...

نظرات شخصی هادی بیات

سیاسیُ اجتماعیُ فرهنگی و ...

حماسه

حماسه دلیری و شجاعت است و شعر رزمی را نیز گویند. داستان های پهلوانی و از این حرف ها. مثلا کار امام حسین حماسی است. البته این حماسی ربطی به سازمان حماس ندارد؛ البته کار آنها هم شاید نوعی حماسه باشد. در کار امام حسین و حماس یک چیز مشترک است. قلت عده و عده(اولی با کسر و دومی با ضم). یعنی تعداد کم و امکانات کم. در این وضعیت خود به خود آدم مظلوم می شود چه برسد به این که طرف مقابل با تمام امکانات و سلطه ای که دارد پا به میدان بگذارد و سرکوبی را به نهایت برساند. چیزی مثل عاشورا.

با این توضیح کوتاه می شود تا حدی پی برد که دور و برمان چه وقایعی را می شود حماسه نامید.

بیست و دوم بهمن حماسه بود. زیرا یک طرف قوی بود و تا دندان مسلح. حالا بی عرضه بود یا هرچه بود ربطی به امکاناتش ندارد. مردم با دست خالی توانستند کارشان را به پیش ببرند.

کار بچه های رزمنده در خرمشهر محاصره شده حماسه بود.

شکستن حصر آبادان حماسه بود.

کلا جنگ ما حماسه بود.

بعد از جنگ حماسه نداریم تا دوم خرداد. دوم خرداد به تمام معنا حماسه است. حاکمیت با تمام امکانات خواست اراده خود را به مردم تحمیل کند اما نتوانست. شاید بپرسید دلیری اش کجاست؟ این را از از سید محمد خاتمی و بچه های ستادها باید بپرسید. تهدید از بالا و پایین. چنگ و دندان نشان دادن و هراس این که قدرت چه خواهد کرد؟

بعدش قدرت یاد گرفت که چه بکند. حماسه ها و حماسه سازها به محاق رفتند. تا تولد جنبش سبز.

امام حسین علیه السلام حاکم نبود. شهروندی بود که نسبت به عملکرد حاکمیت انتقاد داشت. حکومت نه تنها انتقادش را برنمی تافت بلکه می خواست که با بیعت و سر فرودآوردن، بر اعمال او صحه بگذارد. حسین علیه السلام زیربار نرفت و تاوانش را هم داد. شهادت تاوان دلیری و حماسه سازی است. مدعای اصلی امام عدم مشروعیت حکومت است و البته این ادعایی بزرگ است و می ارزد که به خاطرش او را بکشند و بر جنازه اش اسب بدوانند و زن و فرزندش را گروگان بگیرند!

حماسه، حرکت سبزهاست. حرکتی که به آرامی ولی در نهایت دلیری درپی رای گمشده خویش بوده و هست. حماسه را آن که در بیرون حکومت است می سازد. آن که سلاح ندارد و جان و مال و ناموسش در اختیار قدرت مسلط است اما شجاعانه می گوید و می نویسد و البته تاوانش را هم می دهد.

در جایی که آب هست، تشنه حماسه ساز است نه آن که جلوی آب را می بندد.

آن که زن و بچه اش در تعرض حکومت هستند و به اسیری می روند حماسه ساز است و نه آن که اهل حرمش در کاخ ها خوش اند!

در حرکت حماسی چراغ ها را خاموش می کنند تا هر که حماسه ساز نیست برود. در حماسه شرکت کننده گان را حضور غیاب نمی کنند!

در حرکت حماسی با کیک و ساندیس از رزمنده پذیرایی نمی کنند. حماسه ساز گرسنه، تشنه، زخمی و مظلوم است.

یادمان باشد حماسه ساز کسی است که بیمار و زخمی اش را از بستر بیرون می کشند و به زنجیر می کشند.

حال در کربلای عراق یا در کربلای ایران!

زامبی ها

زامبی معرف حضور عزیزان هست. موجودی که به دلایلی از عقل تهی می شود و به دستگاه بخور بخور تغییر جنسیت می دهد. دلیل اولی اش بسته به روایت فیلمساز است ولی دلیل آخری آن گاز گرفتن زامبی قبلی است. آن اوایل زامبی ها خیلی با طمأنینه و وقار می دریدند انسان ها را و البته فقط گاز می گرفتند؛ ولی اکنون هم می دوند و هم ذره ای شعور در رفتارشان هست و خلاصه گریختن از چنگ و دندان شان سخت شده است.

درباره این که زامبی استعاره از چیست غربی ها بحث هایی دارند. شاید برای آنها قابل درک تر باشد این موجود. اما برای ما هم گویا دارد قابل درک می شود. انسان های بی شعور و بی هویتی که از کنار هم می گذرند و درنبال چیز دیگری می گردند تا گازش بگیرند. شرط این که با تو کاری نداشته باشند این است که مانند آنها باشی. جالب این که سریع پی می برند که تو متفاوتی و باید گازت بگیرند و حتی بدرند تو را.

نمی دانم از خواص جهانی شدن است که دردهای مان مشترک شده یا کار این علوم انسانی لعنتی است که آدم را به دگر اندیشی وا می دارد و یا هر چه که هست، بسیار شبیه است جامعه زامبی زده به جامعه ای که می خواهند برای مان بسازند.

روایتی هست از امام سجاد علیه السلام – نقل به مضمون - که می فرماید در آخرالزمان از مردم زمانه کناره بگیرید و هر کس کمتر با مردم آمیخت سالم تر ماند. گویا تصویری از چنین جامعه ای است. جایی که آدم ها همدیگر را نمی شناسند و حتی با هم سلام علیک ندارند. محبتی نیست. شعوری نیست. عقلی بر کارها حکم فرما نیست.  ولی عجیب است که در به در دنبال غیر می گردند. کسی که از جنس آنها نیست و می خواهند که او را بدرند. این غیر آلوده نشده است و مصیبت بارترین قسمت آن جاست که این غیر کاری نمی تواند برای آنها بکند و بلکه باید فقط بگریزد.

حرف مرد یکی است

تلاش مذبوحانه نارفیقان برای بریدن پا و صدای من از فضای مجازی علی الحساب ناکام مانده است. در این مجال تصمیم دارم منتخبی از آن چه تا کنون نوشته ام و تازه هم هست این جا بیاورم تا بقیه بخوانند. آخرین پستم درباره زامبی ها بود که این جا تکرار می کنم و چیزهای دیگر. بعد هم چیزهایی درباره حماسه و حماسه آفرینی!

سلام بر بلاگ اسکای

بلاگ فا که رفیق خوبی نبود شاید من هم برایش رفیق خوبی نبودم و انتظارات بی جا داشتم. در هر صورت امیدوارم رفاقتم با این یکی دیرتر بپاید.